متأسفانه کم نبودهاند آنهایی که در طول عمر ۱۴۰۰ ساله اسلام و تشیع، گاه حتی در کسوت علم و دانش به بهانههایی به ظاهر عالمانه به حریم دین و مذهب تاختهاند تا به تصور خودشان، چراغی را که ایزد برافروخته است، خاموش کنند. در مقابل، البته در هر دورهای عالمانی هم بودهاند که تمام قد با سلاح علم و دانش و منطق به دفاع از این حریم پرداختهاند. امروز سالروز درگذشت یکی از مدافعان حریم علمی تشیع، علامه شیخ آقابزرگ تهرانی، صاحب مجموعه ۲۵جلدی «الذریعه» است.
دائرهالمعارف شیعی
ماجرا از زمانی شروع شد که «احمد امین ابراهیم» نویسنده مصری، کتابهایی چون «فجر الاسلام، ضحی الاسلام و...» را نوشت و در بخشهایی از آنها به شیعه و مسئله مهدویت تاخت و آن را ساخته و پرداخته عوام شیعیان دانست که نه ریشه و سابقه روایی دارد و نه رنگ و بوی عقلانی!
احمد امین هر چند برای امام صادق(ع) جایگاه و مقامی بالاتر از امامان اهل تسنن قائل بود اما از جمله نویسندگان و مورخانی است که بسیار ضدتشیع بوده و این ضدیت در آثارش هم به وضوح دیده میشود. احمد امین و برخی نویسندگان آن زمان، عقاید شیعیان را در هر زمینهای مبتنی بر علم و منابع علمی نمیدانستند. خیلیها معتقدند این نویسنده مصری با همه علم و دانشی که در زمان خودش نسبت به مسائل تاریخی، اجتماعی و... داشته اما واقعیت مذهب تشیع را درست نمیشناخته است.
در پاسخ به چنین مدعیانی است که علامه «آقا بزرگ تهرانی» دست به کار میشود و در دائرهالمعارف «الذریعه الی تصانیف الشیعه» ۵۳ هزار کتاب تألیفی و ترجمه از علمای شیعه در موضوعهای گوناگون را معرفی میکند. رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۹ در این باره گفتهاند: «این حوادث گوناگون، هجمههای مختلف... اینها حوادث بیدارکننده است؛ اینها آن زنگهایی است که میخورد تا انسان در خواب غفلت فرو نرود... ما در طول تاریخ و در طول انقلاب از این گونه حوادث داشتیم و افراد مؤمن و بصیر و هوشیار از این استفاده کردند؛ از دشمنی دشمنها استفاده کردند... این کتاب «فجر الاسلام» را که احمدامین مصری نوشت که تهمتها و اهانتهای زیادی در این کتاب به شیعه کرده است... وقتی منتشر شد، موجب شد تعدادی از بزرگان و روشنفکران حوزه علمیه نجف به فکر بیفتند و پاسخ عملی بدهند. لذا مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی کتاب «الذّریعة» را نوشت... ببینید، بزرگان از حوادث این جور استفاده کردند... برای ما باید زنگ بیدارباش باشد...».
قرار بود کاسب و تاجر شود
سال ۱۲۵۵ خورشیدی در خانوادهای که هم اهل تجارت و هم اهل علم بود در محله پامنار تهران به دنیا آمد و نامش را «محمدمحسن» گذاشتند اما بنا بر رسمی قدیمی، به خاطر همنامی با جد بزرگش او را «آقابزرگ» صدا میکردند. جد بزرگش همان «حاجمحسن» بازرگان معروفی بود که به یاری منوچهرخان معتمدالدوله گرجی، نخستین چاپخانه ایران را راه انداخته بود. پدرش حاجعلی تاجر، متدین و البته اهل قلم هم بود و کتابی به نام «تاریخ واقعه دخانیات و فتوای میرزای شیرازی» دارد که نسخهای از آن هنوز موجود است. بگذارید بخشهایی از زندگیاش را از قول خودش روایت کنیم: «اسم حقیر، محمدمحسن بن الحاج علی بن المولی محمدرضا بن الحاج محسن بن الحاج محمد بن المولی علی اکبربن الحاج باقرالطهرانی است... ولادت حقیر چنانچه مرحوم والدم به خط خود در پشت کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهایی، نسخه خطی نوشته به این صورت: تولد نورچشمی محمدمحسن، شب پنجشنبه، یازدهم شهر ربیعالاول سنه ۱۲۹۳... تا ۶سال از عمر گذشت، در خانه بازی میکردم. آنچه یاد دارم دکانی درست کرده، اجناس بقالی و عطاری و ترازو با سایر لوازم دکان تهیه میکردم... در سنه ۱۳۰۰ والد مکرم مرا به مکتبخانه مرحوم آقاسیدضیاء برد... قرآن و نصاب، پیش او میخواندم و قبل از رفتن به مکتب در خانه، پیش عیال عمو، زهرا سلطان خانم، از اول حروف ابجد و بعض سور قصار خوانده بودم. بعد از چندی به مدرسه مرحوم آقاسید محمدعلی لاریجانی، مقابل کوچه میرزا سعیدخان، وزیر خارجه، در حجره مرحوم آقامیرزا علی، محرر مرحوم آقاسیدجمالالدین افجه میرفتم و داماد او آقا شیخ حسن مرا درس میداد... لکن شوق زیاد به درس خواندن نداشتم. میخواستم کاسب شوم و مرحوم والد کسب را نمیخواست چون خودش درس عربی خوانده بود، میخواست که من طلبه علم شوم. لذا مرحوم والد چندی برای امتحان مرا به دکان بزازی اخوی، مرحوم آقای محمدابراهیم در سر سهراه بازار پامنار میفرستاد. با محبتهای برادرانه، بلکه پدرانه او از زحمت رفتن به دکان عاجز شدم مدت کمی بعد استعفا دادم و به شوق درس افتادم...».
آرامش در کنار کتاب
بر اساس زندگینامه خودنوشتی که از او به جا مانده، در ۱۰سالگی و آن هم در مدرسه «دانگی» تحصیلات مقدماتی حوزه را شروع میکند و همزمان به مدرسه مروی هم رفت و آمد دارد. در این سالها و سالهای بعد، ادبیات عرب را نزد سید محمدعلی شاه عبدالعظیمی، شیخ محمدحسین خراسانی و شیخ محمدباقر معزالدوله، منطق را نزد میرزا محمد قمی، فقه و اصول را نزد سیدعبدالکریم لاهیجی، سیدمحمدتقی گرکانی و شیخعلی نوری و دروس ریاضیات و هیئت را نزد شیخ علی نوری و میرزا ابراهیم زنجانی فرا گرفت. در ضمن مطالعاتی هم در تاریخ ادبیات و رجال حدیث داشت. در نجف هم شاگردی استادان بزرگی چون آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و سیداحمد حائری تهرانی و شیخاحمد شیرازی معروف به «شانهساز» را کرد و در آستانه ۳۰سالگی در سامرا پای درس آیتالله محمدتقی شیرازی معروف به میرزای شیرازی دوم نشست. در همین ایام هم نگارش «الذریعه» را شروع کرد. البته گمان نکنید تکمیل و بعد هم انتشار این مجموعه بزرگ با عجله و در کمترین زمان ممکن انجام شد. آقابزرگ برای تدوین و تکمیل اثرش سفرهای طولانی رفت، از بیشتر کتابخانههای عمومی عراق، ایران، سوریه، فلسطین، مصر، حجاز و بسیاری از کتابخانههای خصوصی در این کشورها دیدن کرد و به بررسی کتابهای آنها پرداخت. خیلی خلاصه بگوییم که تدوین و تألیف این اثر چیزی حدود ۴۰ سال طول کشید و برخی از قسمتهای آن پس از رحلت علامه در سال ۱۳۴۸ توسط فرزندانش منتشر شد! و باز البته گمان نکنید که حاصل حیات علمی آقابزرگ همین مجموعه ۲۵جلدی است. از او دستکم حدود ۱۸ اثر ارزشمند علمی دیگر هم به جا مانده است که همه آنها را میتوان در کتابخانههای معتبر ایران و بسیاری از کشورهای دیگر پیدا کرد. به جز اینها کتابخانهای داشت با ۵هزار جلد کتاب در نجف که آن را وقف طلاب و علاقهمندان علم و دانش کرد. در ۹۶سالگی هم که درگذشت بنا به وصیتش، او را در همین کتابخانه به خاک سپردند.
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما